247 --- سوسک چران

۱.

- تو اونو کشتی؟
- تو دستورش رو دادی؟
- من دستورش رو دادم؟ آره . اما تو گند زدی
- چرا؟
- حالا کل نیروی پلیس از این موضوع با خبرن
- قرار بود نباشند؟
- معلومه که نه. شوخیت گرفته؟

۲ساعت بعد

- اسم؟
- (سکوت)
- اسم؟
- ری .
- ری چی؟
- ریچا .
- ریچارد. خب ریچارد ، تو رئیس جمهور ریگان رو کشتی . هیچ می دونی؟
- نه
- یعنی چی نه؟ شوخیت گرفته؟
- چقد این دیالوگ برام آشناست ..

۲.

با زخم های شن چه کنم؟
گیریم ساعت هشت و خورده ای شد و سال هم نو
ناسلامتی این ساعت ، یکسال گذشته را با شن زنده بوده است ..

مرتیکه نگاشت : سوسک چران اثر سون آپ

246 --- بچهگی

- بسم الله الرحمن الرحیم. انا اعطننا کل کوثر  .. اشک تو چشماش حلقه می زنه
- یقیه اش؟
- آقا یادمون رفت
- گه خوردی یادت رفته . بقیه اش؟
- الله صمد. لن یلن .. می زند زیر گریه و از کلاس خارج می شود .

مرتیکه نگاشت : بچهگی اثر سون آپ

 

245 --- دیس لایک

۱.

همه شغل اولشون رو یادشون می آد. این هم داستان منه.
در بهار سالهای خیلی دور یه احمقی پیدا شد و دست من رو گرفت و گرفت و گرفت تا رسوند به ...
بگذریم . مهم نیست به چی . چون از اون سال تا حالا دیگه تقریبا شغلم رو از دست دادم
قصه ای که می خوندید روایت بیکاری کسی بود که سالها پیش یه احمقی پیدا شد و دستش رو گرفت و رسوند به ... به ...
این برای من یه توهینه که بعد از بیکار شدنم مدام از من بپرسید شغل قبلیم چی بوده ..

۲.

- اگه اینجا بمونم همه چیزو از دست می دم
- و اگه از اینجا بری؟
- و اگه از اینجا برم ..
- و اگه اینجا بمونی من و این تمساح رو داری ..

۳.

خواب می بیند ماهی شده . شنا می کند توی تنگ .
این دم سال نویی
انگار بدجور دلش هوای آتش کرده .
سیگار پشت سیگار .
بهار مشتری های خودش را دارد .

۴.

اگه صدای منو می شنوید یعنی من دیگه اینجا نیستم
اگه این نوشته رو می خونید یعنی صدای منو نشنیدید
ما کجاییم؟
سخت . مدهوش .
چنگ . خاموش .
سخت . خاموش .
چنگ . مدهوش .
ما کجاییم؟
اگه این نوشته رو می خونید یعنی صدای منو نشنیدید
اگه صدای منو می شنوید یعنی من دیگه اینجا نیستم

مرتیکه نگاشت : دیس لایک اثر سون آپ

244 --- کارمند قلابی

- نمایش خوبی بود . پرده بعدی؟
- پرده بعدی ای وجود نداره قربان. چردیاکف در این صحنه به خواب می ره و هیچ وقت دیگه بیدار نمی شه
- آخه این که خیلی بی معنیه .
- نمایش تموم شد قربان
- صورتحساب لطفا ..

مرتیکه نگاشت : کارمند قلابی اثر سون آپ

243 --- روتوش خور

قاب عکس - من و مادرم در جنگل روی طاقچه ایم . هر دویمان
مادر می گوید ماه صفر گناه دارد بروم خوش گذارنی .
ماه صفر تمام شد. رخت سیاه را کشیدند کنار از شهر .
و دیگر ماه صفر نیست .. من و مادرم روی طاقچه خوش می گذارنیم. توی جنگل های شمال . روی هر دویمان بعد از این سالها خاک نشسته است.
زندگی ، چیز خوبی هسـت یا نه؟
بعد از این همه سال . خاک گرفته است این عکسها را .

مرتیکه نگاشت : روتوش خور اثر سون آپ

239 --- مامان

- تو مطمئنی؟
- انقدر مطمئنم که الان اینجام
- جدی جدی بپریم؟
- خب معلومه . آره دیگه
- من مطمئن نیستم
- منو مسخره کردی؟
- بپریم؟ یعنی .. واقعا بپریم؟

دو مرد از بالای پل می پرند . در راه با یکدیگر گفتگو می کنند

- تو اسمت چیه؟
- شیوید . تو چی؟
- من؟ من روو هیچی حتی اسمم مطمئن نیستم
- پس چرا پریدی؟
- کی می رسیم پایین؟ باید به مامانم زنگ بزنم .

مرتیکه نگاشت : مامان اثر سون آپ

238 --- قسمت

روزهای "خودی"
شب های "بی" خودی ..
رگ

مرتیکه نگاشت : قسمت مال سون آپ