474— شام ماكاراني داريم مامان؟!

منحدودادرازكشيدهام. مادرمحدوداغذابرايمدرستكردهاست. حدوداًماكارانيشامداريم.

پدرمداردخبرگوشميكند. راديوروشناست.

حدوداًدارمگوشميكنم. بهخبريكهداردبهيككشتاراشارهميكند. ١٧داوطلباعزامبهجبههدراتوبوسيسوختهاند. خمپارهخوردهاند

مادرمصداياخبارراكمميكند. حدوداًمرانازميكند. ميبوسدم. پدرمراهم. هردويمانراهم.

اينجورچيزهايغريباتفاقياست. غذاخوردن. خبرگوشدادن. پدرراديدن. مادرراديدن. ماكارانيشامداشتن. ميرومبهشتزهرا. بامادرم. باپدرم . باراديو. بايكظرفپرماكاراني.

راديوميگويد: لاالهالاالله. محمداسترسولوعليوليالله

جنازههر١٧تاييمانراميگذارندتوويآمبولانس. منكنارآن١٦تايديگر. راديوميگويد: لاالهالاالله. محمداسترسولوعليوليالله. مادرمحدوداًبغلمميكند. پدرمحدوداًميميرد. شامحدوداًماكارانيداريم.

 

مرتيكه نگاشت : شام ماكاراني داريم مامان؟ اثر سون آپ

473 --- پدری که نیست

با ترس می پرد تووی آب . سرش می خورد کف استخر . خون تمام آب را میگیرد . کار تمام نشده بود . از آن میهمانی . از آن همه آدم ناوارد تووی روابط اجتماعی ، از آن شب بیمار . مرگ پایان هیچی نیست . جنازه اش را از آن می کشند بیرون . دوباره بلند می شود . دوباره می رود وسط . لُری می رقصد. لرها دوره اش می کنند . حق نداشته است . آدم منزوی را چه به لری رقصیدن؟ آدم منزوی را چه به فراش‌کاری؟ خط حوض را نشانش می دهند . میگوید : دیگه نه. دیگه نمیرم بی پدرمادرها . دیگه نمیرم . یکی شان هل‌اش می دهد . می افتاد تووی آب . سرش می خورد کف استخر . خون تمام آب را میگیرد. چشم باز می کند . یکی از آنها کف استخر منتظرش است . میگوید: حالا برقص . برقص ببینم.

 

2

- شاه لوله ش بسته س جناب سرهنگ

- مثه مار هلاکش میکنم

- فوتی داریم جناب سرهنگ اسیرمون فوت کرد.

- یه تیر میزنم به رون راستش . 

- عرض میکنم مرده این بنده خدا جناب سرهنگ

- حالا وایسا ببین . مثه مار هلاکش میکنم. 

 

3

- وحیده جان! وحیده جان مادرم . یه چیکه آب برای آقات بیار

- ساعت چیه؟

- 3 و ربعه آقاجون

- وقت قرصام نیست که

- وحیده مامان جان بهش بده بخور مرتیکه دیوونه رو . یه کوچه رو بسته . 3نفر رو ناقص کرده . رفته موتور ممد خله رو ترکونده تازه مرتیکه میگه وقت قرصام نیست. تو هیچیت نیست که . من خلم . من موجی ام.

(وحیده قرص را به پدری که نیست می دهد . مادر با پدری که نیست می خوابد . پدری که نیست مادر را می بوسد)

 

مرتیکه نگاشت : پدری که نیست اثر سون آپ

 

 

وقتي نيومدي بشه نيامدي، ديگه همه چيمو باختم. بلند صد مرتبه تسبيح ميندازم: نيومدي. نيومدي. نيومدي. نيومدي.