229 --- سوپ مارمورک

یکی دو دیقه پیش بهم گفتن فلانیه .
یه ساعت پیش یکی بم زنگ زد . اما هیچی نگفت . قطع کرد . رفت . بوق زد
دو ساعت پیش یکی روی شلوارم بالا آورد . یه شلوار پر خورش کرفس مونده
یه کم قبل ترش اومد به خوابم . خواب بود . آروم بود . یواش بود . ادیسون بود
چند روز پیش ترا سر تمرین یهو بی هوا سرم گیج رفتنش گرفت . بعد بی هوا سیخ شد. موهام بود . سیخ بود . پر از مو بود . دست زدم بش
... داد زد : واسم غذا چی پختی؟
گفتم : گفتم : من چیزی گفتم؟ نه ساکت موندم
خندید . هیچی نگفت . اونم دیگه هیچی نگفت . رفت . انقد دور شد که یکی بهم گفت اون یارو تو خیابون همون فلانیه.. بود
من ندیدمش . اصلا هیشکی نبود. مثه بوی قرمه سبزی بود . خورش کرفس بود . غذا بود. عشق بود. سیخ بود...
 
مرتیکه نگاشت : سوپ مارمورک اثر سون آپ

228 --- درد اتیکت خورده

سیـــــــــــــــــ ن
یک سین رو کشیده می خونم
دلم می خواد وقتی کسی در خانه مان را زد هر چی گفت
( من نمی دونم . هر چی گفت )
کشیده باشه . قلمی و دراز
با کمندهای باد خورده . با دو ابروی تارک گرفته از سر شب
دلم می خواد همه چی همه چی کشیده تر به نظر بیاد
که اگه یه شب دلش خواست پهن شه از ایــــــــــــــــــن سر شهر بره اون سر شهر بهش یه عالم جاده باشه توی این همه شلوغ پلوغی برای یه کلمه عین یه سین!
چ...را کسی این روزا مثلا چــــــــ رو دراز نمی خونه
چرا هیچکس لــــــــــ رو با مد خاص نمی تونه بخونه؟
نمی تونه چون نمی شه؟
نه والله چ که خودی بود . ل که مال من بود . مال تو بود . هیشکی به هیشکی رحم نمی کنه . نه ؟ ما تمام حروف رو هر شب می زاریم روی بالشتامون و شاش می کنیم روشون . دیگه هیچکی به هیچکی حتی قد یه حرف اجازه شنیده شدن بیش از "یک" نفس نمی ده ..
دلم لک زده واسه یه چند دیقه سین مفتکی ..
 
مرتیکه نگاشت : درد اتیکت خورده اثر سون آپ

227 --- هیچی ندارها

دستپخت مادربزرگ برای رستن مو برای فرق سرم (خدابیامرزدش) هیچی نبود . جز حسرت . من و پدربزرگ (خدا بیامرزدش) . دستپختش برای رستن مو روی لبم جای سی بیل . هیچی نبود . جز ناسزای چاروادار . دوتا هیچی .

پیتزا فروش سلفه می زند . دختر دست و پا گم می کند . هیچی .. هیچی!

یک قصه دوتا هیچی و یک اتفاق هیچی .. 9 ماه بعد .. دیگه هیچی .. این «هیچی» یکی شد از خانواده هیچی ندارها .. ارادتمند .. سون آپ هیچی

مرتیکه نگاشت : بازگشت و هیچی ندارها اثر سون آپ