229 --- سوپ مارمورک
یکی دو دیقه پیش بهم گفتن فلانیه .
یه ساعت پیش یکی بم زنگ زد . اما هیچی نگفت . قطع کرد . رفت . بوق زد
دو ساعت پیش یکی روی شلوارم بالا آورد . یه شلوار پر خورش کرفس مونده
یه کم قبل ترش اومد به خوابم . خواب بود . آروم بود . یواش بود . ادیسون بود
چند روز پیش ترا سر تمرین یهو بی هوا سرم گیج رفتنش گرفت . بعد بی هوا سیخ شد. موهام بود . سیخ بود . پر از مو بود . دست زدم بش
... داد زد : واسم غذا چی پختی؟
گفتم : گفتم : من چیزی گفتم؟ نه ساکت موندم
خندید . هیچی نگفت . اونم دیگه هیچی نگفت . رفت . انقد دور شد که یکی بهم گفت اون یارو تو خیابون همون فلانیه.. بود
من ندیدمش . اصلا هیشکی نبود. مثه بوی قرمه سبزی بود . خورش کرفس بود . غذا بود. عشق بود. سیخ بود...
مرتیکه نگاشت : سوپ مارمورک اثر سون آپ
یه ساعت پیش یکی بم زنگ زد . اما هیچی نگفت . قطع کرد . رفت . بوق زد
دو ساعت پیش یکی روی شلوارم بالا آورد . یه شلوار پر خورش کرفس مونده
یه کم قبل ترش اومد به خوابم . خواب بود . آروم بود . یواش بود . ادیسون بود
چند روز پیش ترا سر تمرین یهو بی هوا سرم گیج رفتنش گرفت . بعد بی هوا سیخ شد. موهام بود . سیخ بود . پر از مو بود . دست زدم بش
... داد زد : واسم غذا چی پختی؟
گفتم : گفتم : من چیزی گفتم؟ نه ساکت موندم
خندید . هیچی نگفت . اونم دیگه هیچی نگفت . رفت . انقد دور شد که یکی بهم گفت اون یارو تو خیابون همون فلانیه.. بود
من ندیدمش . اصلا هیشکی نبود. مثه بوی قرمه سبزی بود . خورش کرفس بود . غذا بود. عشق بود. سیخ بود...
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۱۰/۲۴ ساعت 22:59
توسط سون آپ
|