127 --- حفظ ظاهر شئونات اسلامیه

- خود روبینیو . سانتر می کنه برای

- جارو برقی که سیمش در رفته . سیلی صورتش را سرخ کرده . خون آمده از گوش هایش

آشغال های حیات را جمع و جور می کنم برای رفتن از اینجا

چرا هیچ کس نیست ؟ چرا صدایی نیست ؟

هیهات درد مشترکی . فهم مشترکی

هیهات سوزشی از سر درد

آخ راستی یادم رفت . دیگر کسی نیست . دیگر هیچ کس نیست .

کسی که یک داستان است . شب

 

مرتیکه نگاشت : حفظ ظاهر شئونات اسلامیه اثر سون آپ

126 --- ازدواج با بیوه

به من بگو

به من بگو . فقط

آیا هنوز خورشید می تابد . یا که او هم با آنها هم دست است ؟

به بگو ماهدخت

کارگران فصلی ، طعمه زمستان یا پاییزند ؟

کاش اینقدر دروغ نبود

حیف و میل بشریت در کاسه توالت و رختخواب

به من بگو . به من بگو . فقط

فقط یک ساعت پیش من خواهی ماند ..

شب

 

مرتیکه نگاشت : ازدواج با بیوه اثر سون آپ

125 --- ژاکت روی دیوار

سرفه اش افتاد

کلام منقطع ماند باز 

باران نیامد اما

بوی خاطره . دور

ژاکتش خیس خیس

 

مرتیکه نگاشت : ژاکت روی دیوار اثر سون آپ

124 --- درخواست یک فنجان الکل ، طبی لطفا !

خواب دیده ام دیشب

آدم های هزار سال بعدتر را

و نگرانم . نگرانم

نکند چشمشان جای قلبشان باشد

- راستی ببخشید . ساعت چنده ؟

 

مرتیکه نگاشت : درخواست یک فنجان الکل ، طبی لطفا ! اثر سون آپ

123 --- بوی نا می آید . بوی پنیر

۱ .

برای صبح ها برنامه ریخته ام

نقطه ها را درست بهم ریختم . چاره ای نبود جز سکوت

برای شب اما برنامه ای ندارم جز دریغ ۲ مزرعه از نگاه همدیگر .

 

۲.

- نوشته ام را برای موتور گازی پدرم ۲ بار خوانده ام

- پالانش خوشش آمد . مست بود گویا

- اگزوز به پا ، هنوز هم برای من می خندید

 

مرتیکه نگاشت : بوی نا می آید . بوی پنیر اثر سون آپ