19 --- کفر

۱.

غریب آمدی و آشنا رفتی ..

 

۲.

روزی روزگاری

یکی بود یکی نبود

روزی روزگاری

دو تا شدند اما نشد

روزی روزگاری

بازهم آن یکی بود و باز هم آن دیگری نبود

من

 

۳.

قرص و استوار

استاده ام تا که بشکنم ..

 

۴.

زندگی یعنی تو

مرگ هم یعنی تو

می خواستم به تو برسم

زندگی یاری ام نکرد

  ..

 

۵.

خدا ..

سکوت می کنم به خاطر ادب

و الا حرف برای گفتن زیاد باقی گذاشته است

کُفر ..

من

 

۶.

قول داده ای گریه ات نگیرد

قول داده ام گریه ام نگیرد

همانند دیوارهایی از جنس سنگ

به حال و روزمان خواهیم خندید

من

 

مرتیکه نگاشت : کُفر اثر سون آپ

18 --- تمام این روزهای من

۱.

هر گاه فهمیدم

که چرا بوجود آمده ام

در شبی سرد

 

آنگاه یقین بدان به آرزویت خواهی رسید

همیشه ی من

 

۲.

در انتظار بارش اندکی موج

بیشتر-تو

پروانه ها-باد-تمام شعله ها خاموش

خورشید-تو

بغض را از نگاه تو می خوانند-انتظار-شادی ماندگار

آخرین روز دی-تو

نازنین من.من و تو ماندنی هستیم

من نمی دانم.آرزو می کنم اما

با غرور تمام-با تمام وجود-روزگار-وفق مراد-بر

رودخانه جاری بماند

من

 

مرتیکه نگاشت : تمام این روزهای من اثر سون آپ

 

17 --- لیوان ها دلشان نوشابه می خواست!

۱.

حیف بادبادک

باد تو را چه زود با خود برد

نخ هنوز هم پر از نگاه توست

(به یاد کودکی ام)

 

۲.

چند روزی بیشتر نمانده است

به ماندنی شدن همیشه ام

من

 

۳.

اندک اندک جمع مستان می رسد ..

من-تو و تمام خاطرات خال خالی مان

این روزها پر از نیمه ی پر لیوان

 

۴.

ما محصولات یک دورانیم

که به اشتباه

لای یک رول کاغذ دستشویی

گیر کرده ایم

من

 

پ . ن : لیوان ها دلشان نوشابه می خواست اثر سون آپ

16 --- تا بهشت

۱.

مرد های جذامی

بیوه گان سر تا پا دردی هستند

که هر چه هق هق می کنند

کسی سردی صورتشان را نمی فهمد

(تقدیم به مرده های زنده آسایشگاه جذامیان در مشهد و تبریز)..

 

۲.

صبر می کنم

تا به تو می رسم

اما

رسیدن پایان پرواز من نخواهد بود

دست تو را خواهم فشرد

تا بهشت

همیشه رها

 

۳.

کلاف رویای من

به دست تو باز می شود

پنجره ی باز

من

 

مرتیکه نگاشت : تا بهشت اثر سون آپ

15 --- برای تو

این باران نیست که روی جاده می بارد

این تمام شوق من است

این شوق من نیست که روی چشم دویده است

این آرزوی توست

نازنین من

به بهای بودنت این بار

تمام شهرستان را آذین بسته ام

یک هفت روز به من و خدا فرصت بده

همیشه ی من

14 --- گریه در آستانه ی من

دستم به هیچ نوشته ای نمی رود

دیگر

روی عقربه بالا آوردم تا شاید متوقف شود

بایستد از حرکت

بمیرد

این روزگار حال به هم زن من

عقربه با استفراغ من به کار خود مشغول ماند ..

هوای بی کسی اما

نه تو را به خدا

باز نه

تو را به خدا

باز مثل پیرمردها گریه ام گرفت

من

 

مرتیکه نگاشت : گریه در آستانه ی من اثر سون آپ

13 --- سیگار و عطر زن

۱.

فالوده فروش گریه اش گرفت

زمستان به قدر کافی سرد بود

من

 

۲.

سیگارش رو از رو لبش بر نمی داشت

تمام شهر سرش داد می زدن

خوب می دونست الانه که لبش بسوزه و سیگار از لبش بیفته

اما نمی دونست فراموشش کنه

حالا اون رفته بود

و تنها چیزی که ازش باقی بود

ته مونده یک سیگار بود ..

همین

حالا لبش سوخته است

کاش سیگار ها ۲ متر قد می کشیدند

من

 

مرتیکه نگاشت : سیگار و عطر زن اثر سون آپ

12 --- عاشقانه با طعم خردل

۱.

در سیاه تاریک امروز من

در هنوز شعری سپید ایستاد

و مرا با خود بُرد

دختری که زیاد راندنش حرفه ای نبود

کاشکی کاشکی

یک سال دیگر را می توانست ببیند

 

۲.

من با تو معنی می شوم

من صفر

تو یک ..

من

 

مرتیکه نگاشت : عاشقانه با طعم خردل اثر سون آپ

11 --- سوخت جت برای موتور گازی

۱.

دور و برش را که نگاه کرد هیچ کس آشنا نبود

او مرده بود

عنکبوتی در مرداب

من

 

۲.

و ریل

می ماند

قطار دور می شود

 

۳.

شب ها ذهن متروک مانده ام

روزها ذهن متروک مانده ام

هیچ نگاهی جز افسوسی که شاید روزی

بی حضور تو و نبودنم آنوقت ..

در چشمان من دیده نخواهد شد

من

 

۴.

کارگران دریا مشغول کار

برای زن و بچه ها

نان

ماهی در فقر گیر نخواهد کرد ..

من

 

۵.

مرد نگاه کرد

زن خندید

و اینگونه داستان جدایی مرد دیگری آغاز شد

من

 

۶.

اتوبوس پرواز کرد

تا آنجا که توانست بالا رفت

ولی هنوز روی آسفالت دست و پا ..

من

 

۷.

هر چه داشتم می دهم

تا تو را به دست آورم

فردا

با خود می اندیشم

اگر تو را به دست نیاورم

دیگر هیچ نخواهم داشت

فقط اندکی خاطره ام

 

می خواستم بگویم

اگر می توانی بمان

 

پ . ن : سوخت جت برای موتور گازی اثر سون آپ

10 --- ای تو روحت عزیز دلم

۱.

با تو بیداری را تجربه کرده ام

نازنین من

تمام خواب ها پریده یا رها

..

نتیجه ی بودنت -حالا- یا نبودنت در سالهای اخیر

بی خوابی من است ..

 

۲.

آفتاب که می وزد

پنجره را

باد باریده است

مرا آنگاه

باران من

به روزگار قحطی من خوش آمدی

من و تمام زمین های بی آب و علف

در انتظار بارش تو

دلمان از جاده گرفته است

زودتر بیا

شام آبادی یخ کرده است

بی حضور تو ..

 

۳.

مرد روی صندلی می لرزد ..

هنوز هم مردد است

من

 

مرتیکه نگاشت : ای تو روحت عزیز دلم  اثر سون آپ

9 --- آب جو با مزه ی کالباس

۱.

سوزنی که نخ نکرده مانده است

بر دست عجوزه ای 

تقدیر من

 

۲.

سالهاست نمی شناسد

مرد

دست چپ و راستش را

مثل یک گوساله

و دو راهی دیگر برایش اهمیتی نخواهد داشت

من

 

مرتیکه نگاشت : آب جو با مزه ی کالباس اثر سون آپ

8 --- بادکرده گی در روز جمعه

۱.

سر از پا نمی شناسد

حالا او در میان اموات است ..

من

( تقدیم به مرده شور من در آینده ای نزدیک )

 

۲.

مارمالاد با اندکی طعم هویج

زن

فرایندی که هیچ گاه نفهمید ام چگونه است

قدم زدن با یک دوشیزه ی هنوز عاشق نشده

من

 

۳.

 لب های تو با سیگار من بیگانه است

پس چگونه می توانی

سکوت مرا درک کنی؟

مسافر من

 

مرتیکه نگاشت : بادکرده گی در روز جمعه اثر سون آپ

+ کلوز آپ

پلان آخر/روز/داخلی

(اندازه نما : کلوز آپ - زاویه دوربین : های انگل - ارتفاع دوربین : آی لول )

- مرد مي آد داخل و زن بدون نگاه كردن به مرد از اتاق خارج مي شه

                                  توضيح:نگاه بازيگر مرد مي بايست طوري

                                  باشه كه انگار هيچ وقت اين زن رو

                                  نمي شناخته است ..

من

مرتیکه نگاشت : کلوز آپ اثر سون آپ

7 --- دی و آرزوی تو

گلابی ها بر درخت

گریستن عابران

کوچه نفس اش تنگ شده است

با نبودن تو ..

کفشدوزک دیگر در آرزوی پرواز هم نیست

من

مرتیکه نگاشت : دی و آرزوی تو اثر سون آپ

6 --- خاطرات کودکی ام ..

- تو باز توی جات شا..شیدی؟

- مگه چیه خوب؟

- خرس گنده خاک به سرت.تو دیگه مرد شدی

- چته بابا.من فقط ۲ سالمه! بزار بچگی م رو بکنم!

 

پ . ن : خاطرات کودکی ام اثر سون آپ

5 --- کوچ زالزالک ها در بهار

چقدر صدایش سنگین است

وقتی مدتی است

سکوت کرده است

زالزالک ..

من

 

۲.

 

بره ها یکی یکی کارد را می بینند

و آرزوی پرواز می کنند

من

 

۳.

 

باد لای شاخه های درختان افرا می رقصد

و سنجاب ها بی خود و بی جهت

کوچ شان می گیرد ..

من

 

مرتیکه نگاشت : کوچ زالزالک ها در بهار اثر سون آپ

4 --- مردمان قابلمه به دست

مردم  شهر من 

از حسین

هیچ به جز

یک وعده غذای گرم نفهمیده اند

من

 

مرتیکه نگاشت : مردمان قابلمه به دست اثر سون آپ

+ روزگار گل گاو زبان

۱.

روزی روزگاری

سلام مرا دگر کسی

به رمق پاسخ نمی دهند

فراموشش کن

کافی است

گوشه ی رینگ تنها بمانی

و من مانده ام

..

وقت ات بخیر همیشه پنجره

همیشه آزاد

 

۲.

 

در انجام روزهای دایره ای و سرد

در آمار مردمان و سوت بلبلی

حیف

چه زود سرشکن شده ام

من

در راه

 

مرتیکه نگاشت : روزگار گل گاو زبان اثر سون آپ