1.

- چشمهات چپ شده احمدآقا؟

- بله مامان

- الان من چندتام؟

- دوتایید مامان

- چرا افتادی احمدآقا؟

- نفسای آخرمه مامان

- گه خوردی پاشو الان آقات میاد باید ببرتت تحویلت بده . برا سرت جایزه گذاشتن

- نه دیگه امکانش نیست

- اما آخه چرا؟

- من تمومه کارم . شما برین خودتون

- احمق برای سر تو جایزه گذاشتن

 

2.

(مرحوم صورتش را خاراند و یک فکری کرد . چای اش را داغ داغ خورد و دوباره رفت برای خودش تووی قبرش بخوابد)

- احمد آقا بالاخره چیکار کنیم؟

- (احمد همانطور که تووی قبرش خوابیده) من دستم از دنیا کوتاس

- احمد آقا این بابا اجارشو می خواد . می گه شما سه ماهه میای میخوابی توو قبر

- من دستم کوتاهه از دنیای شما

- احمدآقا پاشو بریم . یارو قبرستونیه داره میاد بخدا . توپشم خیلی پره

- زر زر نکن . بخواد منو بزنه دستش ازم رد میشه

- حاج احمد بخدا اومد یارو . پاشو بریم

 

3.

بال هایش را باز کرد . یک ورزی داد خودش را و بالها.

و از لب بام ، از آخرین آجر سقف پرید.

رفت اهل آن خانه را سیر بترساند.

سوسک بالدار

 

مرتیکه نگاشت : سوسک بالدار اثر سون آپ