درخت خرمالو گوشه حياط آرام سيگاري آتش زد .

ياس گفت: مَشتي باز دلت گرفت؟

خرمالو هيچي نگفت.

باد وزيد. خرمالوها آرام بالا و پايين شدند.

بوته ياس آن روز را تا شب در حياط رقصيد.