هم شاخ دارد و هم دم . دلتنگي

آقاجان اين را ميگويد و همانطور كه لپش گل انداخته

دستمال گل گلي اش را از جيب در مي آورد و فين ميكند

بعد ميرود سراغ سماور با احتياط مي پرسد :

حالا آقاسيد. تو هم معشوقه ات ولت كرده رفته و ميخواهي مثل من چمباتمه بزني همه عمر توي خودت يا يك كمرباريك برايت بريزم؟

ميخندم . آقاجان چاي مي ريزد . 

هر دو هورت ميكشيم هل و دارچين و ديگر هيچي به هم نميگوييم