من یه مارم . (اسم من . ) هر روز صبح از لونه م میام بیرون (هر روز صبح می رم سر کارم) می رم سمت جنگل (می رم سمت اداره ) می رم سمت بقیه حیوانات (به نگهبان دم در سلام می کنم) می شینم یه گوشه ای و کمین می کنم (می شینم پشت میزم . کامپیوترم رو روشن می کنم . دم و دستگاه و بقیه ی چیزمیزای ریزم رو میزارم روی میز) تا شاید یه موشی چیزی شکار کنم .  (صبر می کنم تا وقت اداری تموم بشه . می شینم آروم یه گوشه ای) هیچی گیرم نمیاد . هیچ حیوونی توی این جنگل نیست . (از اداره می زنم بیرون . داره بارون میاد . داره باد می پیچه توی گوشه م .) خسته می شم . یه گوشه ای از جنگل می خزم توو خودم . (میشینم توی ایستگاهی که همیشه با تو می رفتم . می شینم توی اتوبوسی که همیشه با تو می شستم . می رقصم توی بادی که همیشه با تو می رقصیدم) می خزم . می خزم . می خزم . می رسم قبرستون . می رم سر قبر حیواناتی که نیششون زدم . نگاهشون می کنم . نگاهم می کنن . گریه م می گیره . گریه شون می گیره . گریه می کنیم . (نیستی .)

من یه مارم . که هر روز عصر . می شینم سر قبر حیواناتی که کشتم . (نیستی .) گریه می کنم .

.

.

مرتیکه نگاشت : هر روز عصر . سر راه اثر سون آپ