قرار بر این شد که دیگر هر کدام بروند پی زندگی خود .
یکی شد پلوی عزا ؛
دیگری شد مرغ عروسی .
اولی تک و تنها رفت و قیمه‌نثار عزادارها شد و اشک .
دیگری ماند بی هیچی . میان جمعیت ، توی دیس ، دست نخورده و نزار .
برگشتند دوباره پیش هم ، بعد آن شب ؛
اولی درهم ریخته و اشک آلود . دیگری بی هیچی و نزار .

.

مرتیکه نگاشت : شب از عطر تو شیداست اثر سون آپ