پنجره را باز می کنم .

باد می وزد .

هیچکس خانه نیست تا شمعدانی ها به او خودی نشان بدهند .

.

پ . ن :

صدای من را گوش کن .

انگار هیچ جا نمی شود ، هیچ زمان وقتش نیست .

این دلتنگی هم اصلا حکایتی شده است برای خودش .