- تو تووی این مدت چیکار کردی؟
- 73تا جنازه شستم . 62تاشون رو با کفن . 11تاشون رو بدون کفن دفن کردم .    یه چندتاییشون بدجوری تیرخورده بودن . و تو؟
- من رفتم جبهه . یه خمپاره زدم . و فرار کردم .
- ترسیدی؟
- (ترسیده ولی پاسخ می دهد خیر)   نه . اصلا ً . ترس برای چی؟ تو می ترسی؟
- (دارد به این فکر می کند که چقدر کلاه جنگی به سر یکی مثل او برازنده است .    دارد به این فکر می کند که چقدر ریش به او می آید . و چقدر ن مدت که نبوده ،    خوش قیافه‌تر شده است .)     آره من خیلی می ترسم . وقتی یه جنازه ای رو می شورم که یه کمی شبیه توئه . اصلا ًچه بهتر که برگشتی خونه .

 

.

.

مرتیکه نگاشت : من زنده ام . اثر سون آپ