286 --- سینه ریز دوتا بدکاره ی مست
مرد لکنت دار : ت ت ت ت ت تـــَ
مرد بدکرده روزگار : چی؟
مرد لکنت دار اشک هایش را پاک می کند. می خندد. دوتایی خنده شان می گیرد. می خندند. مرد دومی - روزگار با او بدتا کرده است- هم می خندد.حالا بعد یک عمر زندگی گوشه یک آکواریوم مزخرف هر دویشان سعی می کنند که همه چیز تمام شود
مرد لکنت دار : ــــتــَــ . تـَـ تموم ن ن ن ن ن نمیشه؟
مرد بدکرده روزگار : هیچی نگو. فقط بزار بریم لای پره های این غول بزرگ.
مرد لکنت دار : چ چ چ چ
مرد بدکرده روزگار : بریم یا باز می خوای چرا چرا کنی؟
مرد لکنت دار : ت ت ت ت ت تـــَ
مرد بدکرده روزگار : چی؟
مرد لکنت دار : تموم؟
مرد بد کرده روزگار (می خندد. مرد لکنت دار اشک هایش را پاک می کند. می خندد. دوتایی خنده شان می گیرد. ) : تموم!
مرتیکه نگاشت : سینه ریز دوتا بدکاره ی مست اثر سون آپ
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۱۰/۱۳ ساعت 21:12
توسط سون آپ
|