من : باطری پسر بچه دست فروشم

من : صندلی توی یه ایستگاهم .

من می تونم نویز توی یه ایستگاه رادیویی باشم.

دمبال من بگرد. من رو پیدا خواهی کرد. در حالی که یه گوشه افتاده ام . همین طوری رها .

من رو ببر دکتر . معالجه ام کن. سرپایی یا حتی می تونی برای اینکه مطمئن بشی بستری ام کنی. من معالجه می شم. منو معالجه کن

دیگه حرف هام رو تکرار نمی کنم. دیگه نمی تونم دست پسر دست فروش بمونم. دیگه طاقت ندارم توی اون ایستگاه منتظرت بمونم. می تونی از پیرهن های خودت تنم کنی.

منو بچسبون روی دیوار اتاقت. منو بزار زیر شیشه میزت

منو بزار یه جایی توی زندگیت

بــســـّـــمه. من حالا بهترین جای دنیام.

 

مرتیکه نگاشت : بی جا اثر سون آپ