در گوش آقا گفت : آقا من را به این ندهید .
گزان گزان لبش را شروع به جویدن کرد .
مادرت الان است که بیاید خانه . برو خانه غلام و دیگر برنگرد اینجا
آقا ! زیر غلام نمی روم . پولش را پسش دهید .
خیره مانده بود به در خانه . آقا خداحافظی کرد و چمدانش را گذاشت جلوی در خانه .
غلام شروع به درآوردن زیرپوشش کرد .
گـــــُه

مرتیکه نگاشت : خانه خراب اثر سون آپ
پ . ن : مثبت بیاندیشید و با انگیزه باشید . به آنچه در آن خانه اتفاق می افتد هم فکر نکنید ! بروید اصلا برای خودتان یک لیوان آب پرتقال یا هر گه دیگر را بخورید اما فکر نکنید . خواهشا !